-
ای حرمت ملجأ درماندگان
پنجشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1393 17:15
یا امام رضا (علیه السلام) وقتی باید پاسخ افرادی را میدادم که به صحن و سرای تو برچسب اسراف می زنند دلم نگرفت! آقا شما ائمه شیعه چقدر در بین ما شیعیان هم غریبین! و چقدر تنگ نظر هستند اونهایی که نمی تونن گنبد طلای تو را ببینند و آن را اسراف تلقی می کنند. اتفاقا آنها کسانی بودند که خود در بسیاری از زمینه ها در زندگی خود...
-
بدون شرح
سهشنبه 5 آذرماه سال 1392 19:07
دو هفته دیگه دوست داشتم می تونستیم دو نفری با هم یه سفر بریم حتی شده یه روزه... این یکی دیگه از دلایلی بود که تمایل نداشتم این هفته بریم شمال!
-
بگذاریم چراغ سبز شود، با هم عبور کنیم
جمعه 1 آذرماه سال 1392 11:23
۷ نفر عابر پیاده بودیم که پشت چراغ قرمز سر بهبودی واستاده بودیم، اونطرف خیابون هم ده، یازده نفری منتظر سبز شدن چراغ بودن در این سپری شدن ثانیه ها، چند نفر مرد از میانسال گرفته تا جوان بدون توجه به چراغ از خیابون گذشتن. قیافه هاشون تو ذهنم مونده حس مشترکی همشون داشتن یکیشون به کسی نگاه نمی کرد که چشمش به کسی برخورد...
-
نتیجه سبک زندگی در ماه رمضان
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 22:15
از ماه رمضان امسال متمرکز شدم روی سبک زندگی و تقریبا به نتایج خوبی رسیدم که دوست دارم در سرتا سر سال اون را الگوی بقیه روزهام کنم یکی اینکه عبادت و نزدیکی به خدا چقدر میتونه آرامش زندگی را بیشتر کنه و از استرسها کم کنه مخصوصا نماز اول وقت و نماز صبح خواب منظم مخصوصا در شب چقدر میتونه در بهتر پیش بردن روند کارهای...
-
تعداد روزه داران عزیز در ماه رمضان بیشتر از بیماران روزه خوار
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 15:44
امروز که داشتم تو مسیر به سمت خونه میومدم با فاصله سه نفر را دیدم که بطری آب دستشون گرفتن پیش خودم گفتم عجب دوره زمونه ای شده انگار هیچ کس دیگه روزه نمی گیره! این موضوع ذهنمو مشغول کرد... کمی که فکر کردم به نتیجه قانع کننده ای رسیدم آخه مگه اونی که روزه گرفته پیشونیش تابان میشه که تابلو باشه روزه است؟؟ بعد تو مسیر...
-
سلامی به گرمای عشق و به رحمت ماه مبارک رمضان به گرمی بخش زندگیم نسیم ....
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 03:28
سلام همرا ه نازنین زندگیم ! خوشحالم دوباره به وبلاگ سر زدی و من از دیدن این که این فضای خالص و بی ریا رو در کنار گفتمان زندگیمون داریم و براش ارزش قائلیم خوشحالم . مهربون همیشگی و موهبت دائمی الهی من ! دوباره ماه مبارک رمضان اومده واینقدر عجله داره تموم بشه که هنوز چشم رو باز وبسته نکرده 13 روز از بهترین ایام این ماه...
-
نتیجه هفته اول سبک زندگیم
شنبه 29 تیرماه سال 1392 11:50
توی این هفته خیلی چیزی دستگیرم نشدم و فعلا به ضعفهای برنامه ریزیم منجر شد: 1. متوجه شدم که باید برای روزهای آینده حتما برنامه ریزی کلی داشته باشم 2. حتما حتما باید کارهای روز بعد را خودم در شب قبل مشخص کنم در غیر اینصورت دچار روزمرگی می شم و باید حتما حتما بدانم که فردا قصد دارم چه کارهایی انجام دهم و الویت بندی کنم...
-
نگاهی به گذشته حال و آینده
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 13:09
هر از چند گاهی عبارت سبک زندگی به گوشم می خوره و با خودم فکر می کنم آیا سبک زندگی ما درسته ؟ اگه اشتباهه کجاهای کارمون درست نیست ؟ و اگه درسته چه قسمتهاییش است و آیا نباید تقویت بشه؟ و همه اینها مهمه وقتی که بخوایم زندگیمون بهتر بهتر بشه برای همین امروز تصمیم گرفتم به مدت یکهفته ریز کارهای روزمره ای که انجام میدم را...
-
مدرسه امام صادق(علیه السلام)
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1392 14:24
داشتم عکسهای تعطیلات نوروز را تماشا می کردم مخصوصا عکسهای اصفهان لحظه لحظه اش شیرین بود تا اینکه رسیدم به عکسهای مدرسه امام صادق و نکات اخلاقی که شرط ورود به کلاس برخی اساتید بود. خیلی برام جالب بود که چقدر زیبا آموزش می دادند: آداب مخصوص شاگرد: اول آنکه نیت خود را نیکو بدارد و دل خود را از پلیدی ها پاک سازد تا شایسته...
-
پیک خبر ...دیگه چه خبر...؟
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1391 10:22
سلام نسیمم ! شب بیست و سوم ماه رمضان هم اومد و تموم شد . متاسفانه یا هر چیزی که بشود گفت من شیفت بودم و نتونستیم مراسم شب قدر استاد رو بریم . ماه رمضان نیومده تموم شد و خدائیش نمی دونم خدا من رو بخشیده و از لطف بی کرانش به ما هم عنایتی کرده است یا نه ؟ از این که می گم خدا من رو بخشیده برای اینه که شما کارت درسته و جزء...
-
یکسری جریان خوب دیگه ....
شنبه 21 مردادماه سال 1391 03:09
سلام بر همدم وهمسفر خوب و نازنینم ! به سلامتی این هفته کلاس استاد رو رفتیم و خدا رو شکر باز هم مطابق معمول خیلی پر بار و معنوی و صد هزار البته کلی شاد و پر انرژی بود ! خدا استاد محترم رو ، سلامتی و عافیت و عزت و خیر دنیا و آخرت مرحمت بفرمایند. انشاءالله. به سلامتی کلیه کلاسها به خصوص کلاسهای این جانب که اهل پیچوندن...
-
منزل مامان منیر و دوباره مهمانی ماه خدا...
شنبه 21 مردادماه سال 1391 02:44
خدمت نسیم همیشه ملایم و مهربونم سلام عرض می کنم ! شب قبل از مهمونی شب 19 ماه مبارک رمضان بود و شب ضزبت خوردن اربابمون آقا علی ابن ابیطالب علیه الصلوه و السلام و شب قدر بود ! به قول استاد عزیز و بزرگوارمون که می فرمایند هر شب ، شب قدر است اگر قدر بدانیم ، امیدوارم ما هم قدر این شب عظیم در این ماه مبارک رو دونسته باشیم...
-
منزل مامان پروین ودوباره شرمندگی !
شنبه 21 مردادماه سال 1391 02:25
گلم سلام ! باز هم دوباره به اتفاق با هم رفتیم منزل مامان پروین البته قرار بود که شما قبلش برید یه مجلس برای مولودی ( فکر کنم ) و من شب قبلش شما رو با ماشین رسوندم منزل مامان پروین و رفتم محل کارم و قرار شد من بعد از ظهر بیام که دوباره مزاحم منزل مامان اینا بشیم و افطار باز شرمنده و مهمون خوان نعمت سفره مامان پروین و...
-
یک شب خوش دیگر...!
شنبه 21 مردادماه سال 1391 02:09
نسیم مهربانم سلام ! شب بعد از آن که منزل مامان پروین و مهمان اهالی محترم ساختمان بودیم ، قرار شد برویم منزل وحیده ، خواهر محترم بنده و به اتفاق نسیم عزیزم و خود اینجانب با هم رفتیم منزل وحیده و اتفاقا وحیده جان ،خانواده خاله ملیحه و دخترو دامادشون رو هم دعوت کرده بود و شب خوب و خوشی بود و خدا رو شکر خوش گذشت ، فقط یه...
-
میهمانی
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1391 06:07
سلام نسیم مهربانم ! دیشب به اتفاق با هم رفتیم به مهمانی دعوت شده از طرف اهالی ساختمان منزل مامان پروین. خیلی برام جالب هست که هر سال همسایه های با اتحاد و خونگرم این مجتمع با هم قرار میزارند تا در این ماه رحمت دور هم جمع بشن و د ر کنار یکدیگر قلبهاشون رو هم جلا بدهند و از مزایای اجتماع مومنین و خیر و برکت این جمعها در...
-
تا مژه بستیم قیامت رسید ...!
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 05:35
سلام مهربان من ! الان که این مطالب رو می نویسم بعد از سحری روز ششم ماه مبارک رمضان هستش حدود 5/30 صبح . عجب از این سرعت گذران عمر ، که چنان سریع می گذرد که مجال نداریم .! امروز ششمین روز ماه مبارک است و گویا در لحظه ای پیش بود که نوشتم فردا احتمالا ماه رمضان است !! و عجبا از روزگار که لحظه ای بعد ششمین روز شد و فردای...
-
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد...
جمعه 30 تیرماه سال 1391 13:50
سلام بر آرام جانانم نسیم نازنین ! روز آدینه ات بخیر ! امروز احتمالا آخرین روز ماه مبارک شعبان است و فردا ماه پر فیض ارباب کریم است. با تمام وجود خوشحالم به مناسبت این ماه پر فیض و برکت ورحمت . طبق معمول به پیشواز این میهمانی الهی رفتیم و از خدای عظیم الشان می طلبیم که ما را جزو روزه داران واقعی و خالص بپذیرند و قرار...
-
باز هم .... روایتی ....!
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1391 12:11
سلام ! روز پنج شنبه شده وما امروز کلاس داشتیم !! بنده که از سر کار اومدم و دیشب شیفت بودم و دیر هم استراحت کرده بودم و..... خلاصه کلاس طراحی رو که پیچوندیم و نسیم جون هم با تاخیر ولی بالاخره به تنبلی فائق شد و رفت سر کلاس استاد شاه حسینی . من هم قراره کلاس استاد شاه حسینی رو که بعد از ظهر هستش برم ...توکل به خدا... ....
-
سلامی دوباره ...! بازم غافلگیرم کردی ...!
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 18:02
سلام عزیز قلبم ! خیلی وقت بود که می خواستم توی وبلاگ بیام و مطلبهای جدیدی بنویسم ولی شرمنده از روی ماهت که خودم رو در گیر مشکلاتی کردم که هر چند باید واردش می شدم ولی واقعا تمام فکر و ذهنم رو مشغول خودش کرده و از این بابت که کمتر به این امور رسیدگی می کنم شرمنده ام . و باز یه تشکر ویژه از این که تو بازم هم من رو...
-
کاغذ و خودکار
سهشنبه 27 تیرماه سال 1391 12:18
مهمانی، خدا را شکر به خوبی برگزار شد. و احساس می کنم به همه خوش گذشت. دیشب هم رفتیم کارگاه خانواده نوپا، خیلی بهتر از دو جلسه قبل به من چسبید چون کمتر خسته شدم. استفاده از یک کاغذ و خودکار خیلی بهم کمک کرد.باانتقال مطالبی که دوست داشتم تو ذهنم بمونه روی کاغذ کمی ذهنم آزاد میشد که راحتتر مطالب بعدی را تحلیل کنم. تازه...
-
جمعه مهمون داریم
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 21:39
جمعه این هفته قراره محمد و لعیا را بقول معروف پاگشا کنیم. امیدوارم مهمونی خوبی در پیش داشته باشیم
-
عضو نوپا ها شدیم
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 12:20
از هفته پیش کارگاه کلاس نوپا آغاز شد و خدا را شکر تونستیم در آن شرکت کنیم و امروز هم ساعت 5 قراره برای جلسه دوم این کارگاه بریم. هفته پیش که بیشتر جلسه معارفه بود و اینکه همه ما خانواده های نوپا متوجه بشیم که هیچ آموزشی برای این نقشهای جدید زندگی مشترک ندیده ایم. هفته پیش شهاب مرادی (شاید بهتر باشه از این به بعد جای...
-
فروردین 91
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1391 13:25
سال جدید هم اومد و فروردینش داره تموم میشه. بهمین سادگی! روزهای اول سال را با مسافرت شروع کردیم تا از شور و نشاط سفر انرژی بگیریم و بتونیم سال جدید را عالیتر از قبل شروع کنیم برای همین تصمیم گرفتیم به اصفهان برویم. ولی اونجوری که میخواستیم نشد و حالا که فکر می کنم خیلی ساعتهاش با اینکه کنار هم بودیم و حرف میزدیم در...
-
روزهای دمغی!
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 13:22
بعضی روزها از صبح که پا میشی حوصله نداری با بی حوصلگی میری و لیست کارهایی که باید امروز انجام بدی را نگاه می کنی تا شاید یکیش تو را سرحال کنه اما امروز از صبح همه کارها غیر از ناهار درست کردن بی نتیجه بود میخواستم برم مانتو را از خیاط بگیرم گفت آماده نیست با فروشگاه سحر تماس گرفتم (قرار بود از ترکیه یه لباس بیاره)...
-
بدون شرح
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 11:02
توی این مدت بارها اومدم مطلب بزنم ولی به خوندن مطالب قبلی اکتفا کردم و رفتم واقعا ایا حرفی برای گفتن ندارم؟؟ نمی دونم! اگه حرف برای گفتن نداشتم که به وبلاگ سر نمی زدم؟ البته شاید می خواستم فقط به روزش کنم و برای همین هم نمی دونستم چه مطلبی بزنم! شاید میخواستم از وقایع روزانه بگم که تو این مدت چه کردیم و کجا ها رفتیم...
-
تولدت ٬ باز هم مبارک ٬ مبارک ٬ مبارک....!
جمعه 6 آبانماه سال 1390 10:48
سلام همسفر نازنین زندگیم ! الان ساعت ۱۰ صبح روز آدینه هستش و من می خوام یه مختصر راجع به تولد زیبات صحبت کنم ...! می خوام جریان خرید کادوی تولد رو دوباره روایت کنم : واما راویان شکر سخن شیرین گفتار رواین کنند که روزی میرزامهدی همسر نسیم الملوک قصد خرید کادو از برای یار و دلدار خویش نمود ... این عاشق حقیر و آن بالا...
-
مژده ایدل که مسیحا نفسی می آید.....
جمعه 29 مهرماه سال 1390 18:51
سلام عزیز قلبم ! بسیار خوشحالم که باز هم این مژده زیبا را بدهم که فقط دو روز دیگر به یک واقعه زیبا و عالی در زندگی من مانده است ! ................... و من کما کان منتظرم ................! تببببببببببببریییییک...... بابت .....؟؟! بابا می گم ، آخه خودم کم طاقت ترم که زودتر تو وبلاگمون بگم که : تولدت مبارک دوست و همسر...
-
مژده ایدل که مسیحا نفسی می آید !
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 08:00
سلام روح وجانم ! روز شمار من برای یه واقعه بسیار خوش و شیرین و از دید من بزرگ ٬ شروع شده ! و همچنان منتظرم ........... ! فدای آن روز ...!
-
یاد ایام ... وصل جانان... شور حضور... جانم فدایش !
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 07:26
سلام عزیزقلبم ! اکنون که این کلمات را با انگشتان خویش بر صفحات این وبلاگ می نگارم ساعت تقریبا ۶/۳۰ صبح است ! با امروز دو روز است که از سفر شمال و شمال گردی ما می گذرد و با این که به اصطلاح عجله ای شد اما به نظرم خیلی خوب و خوش گذشت ...! اصلا همه چیز کنار تو خیلی خوب و خوش می گذره ! به خدا من در کنار تو اعتماد به نفس...
-
سومین سفر تابستان ۹۰ نوشهر
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 10:36
کلا من عاشق سفر کردن هستم مخصوصا وقتی همسفر آدم کسی مثل تو باشه تو این سفر تولد محمد خاطره جالبی شد مخصوصا کیک بامزه ای که براش رفتیم کل نوشهر را گشتیم تا بخریم. اگه اشتباه نکنم شیرینی فروشی نقره بود ؟!