زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

پیک خبر ...دیگه چه خبر...؟

سلام نسیمم !


شب بیست و سوم ماه رمضان هم اومد و تموم شد . متاسفانه یا هر چیزی که بشود گفت من شیفت بودم و نتونستیم مراسم شب قدر استاد رو بریم .


ماه رمضان نیومده تموم شد و خدائیش نمی دونم خدا من رو بخشیده و از لطف بی کرانش به ما هم عنایتی کرده است یا نه ؟


از این که می گم خدا من رو بخشیده  برای اینه که شما کارت درسته و جزء بنده های خوب خدا هستی و امثال این حقیر سرا پا تقصیر باید منتظر یه گوشه چشمی از جانب خدا باشند که انشاءالله به خاطر پاکی و بزرگواری شما ما رو هم مورد لطف و رحمت قرار بدهند .


کاشکی از این ماه مبارک که بیرون  می ریم خداوند ، هم ما رو  بخشیده  باشه و هم در بقیه  ایام  سال  تا ماه  مبارک جدید ما رو از جمیع  اشتباهات مصون و محفوظ و یاری بفرمایند انشا ءالله.


کلاس استاد این هفته تعطیل بود و کلاسهای دیگه ما هم تقریبا دوباره فعال شدند و باید دوباره بریم سر کلاس ها انشاءالله .





یکسری جریان خوب دیگه ....

سلام بر همدم وهمسفر خوب و نازنینم !


به سلامتی این هفته کلاس استاد رو رفتیم و خدا رو شکر باز هم مطابق معمول خیلی پر بار و معنوی و صد هزار البته کلی شاد و پر انرژی بود ! خدا استاد محترم رو ، سلامتی و عافیت و عزت و خیر دنیا و آخرت مرحمت بفرمایند. انشاءالله.


به سلامتی کلیه کلاسها به خصوص کلاسهای این جانب که اهل پیچوندن هستم تعطیل بود جز کلاس شما که برقرار بود .


دیشب  شب 21 ماه مبارک رمضان و شب نازنین قدر بود و شب شهادت ساقی کوثر امام علی علیه السلام  بود . به اتفاق شما و همشیره محترمه شما  رفتیم مراسم شب قدر استاد شهاب مرادی برای مراسم احیاء...


خیلی شب عالی و خوبی بود و امیدوارم خدای متعال بهترین تقدیر ها رو برای ما رقم بزنند و وجود مقدس ارباب  آقا حضرت حجت الله الاعظم امام مهدی علیه الصلوه و السلام از ما راضی و خشنو باشند و از عنایات ویژه خودشون ما رو  بهره مند بفرمایند انشاءالله.


شب قبل  که مراسم بودیم نتونستم بخوابم و صبح رفتم سر کار و بعد از کار از ساعت تقریبا 9/5 صبح خوابیدم و واقعا چسبید وخستگیم در رفت .


قرار شد امشب به اتفاق بریم منزل مامان پروین و از اونجا بریم محوطه باشگاه ، تا از فضای سرسبز و با آرامش اونجا استفاده کنیم و دور هم دوباره با هم افطاری بخوریم .


خیلی محوطه زیبا  و سر سبزی بود و کلی عکس گرفتیم و از طبیعت زیباش لذت بردیم ...

... موقع افطار شد و مامان پروین ، افطاری ، ماکارونی زحمت کشیده بودند و قبل از اون با یه چای دارچین بسیار خوش رنگ و طعم و نان و پنیر که آورده بودند  افطار کردیم . و کلا همه چیز خوب بود. و هوای مطبوع و محیط با آرامشی داشت .


منزل مامان منیر و دوباره مهمانی ماه خدا...

خدمت نسیم همیشه ملایم و مهربونم سلام عرض می کنم !


شب قبل از مهمونی شب 19 ماه مبارک رمضان بود و شب ضزبت خوردن اربابمون آقا علی ابن ابیطالب علیه الصلوه و السلام و شب قدر بود ! به قول استاد عزیز و بزرگوارمون که می فرمایند هر شب ، شب قدر است اگر قدر بدانیم ، امیدوارم ما هم قدر این شب عظیم در این ماه مبارک رو دونسته باشیم و مورد توجه خدا و چهارده نور مقدس و پاک ، خصوصا حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا له الفدا قرار بگیریم و دست پر  و نظر شده از جانب ایشون و صاحب یقین ، از این ماه خارج بشیم و در این ماه ثبات و قرار ایمانی برای تمام عمر بگیریم  انشاءالله .


خوب شب همه دعوت بودیم و قرار بود که مامان منیر ، مادر محترم و بزرگوار بنده  علاوه بر ما همشیره ها و خانواده یکی از داماد ها رو هم دعوت کنه. خلاصه به اتفاق شما نسیم گلم رفتیم منزل مامان منیر و دور هم افطار کردیم و خیلی خوش گذشت . ما هم با حاج آقا در مورد یکسری مسائل کاری  صحبت کردیم و از وضعیت منزل سوال کردیم و خلاصه بیاری خدا و اهل بیت کلی خوش بودیم و مفید بود .  


خداوند متعال به حق چهارده نور مقدس و منور اهل بیت علیهم السلام ، به پدر و مادر و به همه عزیزانمون ، قبولی طاعات و عبادات وخیرات و سلامتی و طول عمر و عزت دو دنیا و برکت و آرامش و وسعت رزق بی نهایت و با ظرفیت و عافیت کامل عنایت بفرمایند . انشاءالله.


یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن !



منزل مامان پروین ودوباره شرمندگی !

گلم سلام !


باز هم دوباره به اتفاق با هم رفتیم منزل مامان پروین البته قرار بود که شما قبلش برید یه مجلس برای مولودی ( فکر کنم ) و من شب قبلش شما رو با ماشین رسوندم منزل مامان پروین و رفتم محل کارم و قرار شد من بعد از ظهر بیام که دوباره مزاحم منزل مامان اینا بشیم و افطار باز شرمنده و مهمون خوان نعمت سفره مامان پروین و بابا  بشیم و قرار بود که افطار همون غذای مراسم و جلسه باشه ولی باز هم مامان پروین بنده خدا بلند شده بود و دهن  روزه کلی زحمت کشیده بود و ما رو طبق معمول شرمنده خودشون کرده بودند .


امیدوارم خدا به ایشون و حاج آقا و همه عزیزانشون سلامتی و طول عمر وعزت و عافیت و برکت به همه وجود و زندگیشون مرحمت بفرمایند.به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم .


و باز هم طبق روال خیلی دور هم خوش گذشت . از خدای متعال بی نهایت سپاسگزاریم .

یک شب خوش دیگر...!

نسیم مهربانم سلام !


شب بعد از آن که منزل مامان پروین و مهمان اهالی محترم ساختمان بودیم ، قرار شد برویم منزل وحیده ، خواهر محترم بنده و به اتفاق نسیم عزیزم و خود اینجانب  با هم رفتیم منزل وحیده و اتفاقا وحیده جان ،خانواده خاله ملیحه و دخترو دامادشون رو هم دعوت کرده بود و شب خوب و خوشی بود و خدا رو شکر خوش گذشت ، فقط یه قسمت بسیار ناراحت کننده این بود که نسیم نازنین  من دچار درد معده شدی و بدون این که به من بگی باز بی سر وصدا و با صبر و بزرگواری تحمل کردی ! و خدا رو شکر یه کم که بهتر شدی دوباره بدون این که کسی بدونه به جمع مهمونا ملحق شدی . و امیدوارم  همیشه وجود عزیز و نازنینت سالم و صحیح و با عافیت کامل باشه . انشاءالله .



خدا به همه ماو عزیزامون سلامتی و طول عمر و عزت و ثروت و ظرفیت با عافیت کامل عطا بفرمایند انشاءالله.