زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

سلامی دوباره ...! بازم غافلگیرم کردی ...!

سلام عزیز قلبم !


خیلی وقت بود که می خواستم توی وبلاگ بیام و مطلبهای جدیدی بنویسم ولی شرمنده از روی ماهت که خودم رو  در گیر مشکلاتی کردم که هر چند باید واردش می شدم ولی واقعا تمام فکر و ذهنم رو مشغول خودش کرده و  از این  بابت که کمتر به این امور رسیدگی می کنم شرمنده ام .



و باز یه تشکر ویژه از این که تو بازم هم من رو غافلگیر کردی و زودتر از من به وبلاگمون سر زدی و مطلب نوشتی ...


واقعا عمر خیلی سریع می گذره و من از اون قسمتهایی که بخاطر کار و مشکلات کاری با تو نبودم و فکرم مشغول بحثهای اقتصادی و مسائل پیرامونی اون بود اصلا خاطره خوشی ندارم و می خوام به تو عزیز دلم بگم که خوشحالم که هر جا که با تو وبه یاد تو بودم واقعا برام لذت بخش بوده و خستگی من رو از قلبم و از جانم بیرون آورده وبه خاطر این همه آرامش ازت ممنونم ! و امیدوارم من هم همه جا بتونم در هر شرایطی آرام قلب مهربونت باشم . انشاءالله .





خیلی مطلب هست که دوست  دارم بنویسم ...:

از سالگرد ازدواجمون ، از عقد آقا محمد عزیز ، از بدنیا اومدن بچه آقا نوید ، از دایی شدن دوباره من ، از تولد بچه حسن آقا و حدیث خانوم دوستا  و فامیلهای خوبمون  واز همه مهمتر از یه آزمون یک ساله که بین من و تو زیر یه سقف و در کنار یکدیگر برقرار شد و خدا رو شکر با تمام وجود پاش ایستادیم و این بسیار ارزشمند و مقدس هستش و از بابت همسفر ی که در این  سفر همراه من هستی و استوره صبر و خستگی ناپذیر ی هستی ازت بی نهایت ممنونم !


منتظر باش دوباره میام ...


    



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد