زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

میهمانی

سلام نسیم مهربانم !


دیشب به اتفاق با هم رفتیم به مهمانی دعوت شده از طرف اهالی ساختمان منزل مامان پروین. خیلی برام جالب هست که هر سال همسایه های با اتحاد و خونگرم این مجتمع با هم قرار میزارند  تا در این  ماه رحمت دور هم جمع بشن و د ر کنار یکدیگر قلبهاشون  رو هم جلا بدهند و از مزایای اجتماع مومنین و خیر و برکت این جمعها در این ماه با فضیلت استفاده  کنند و امیدوارم خدا به همشون اجر و سلامتی و طول عمر و برکت بی انتها و مستدام عنایت بفرمایند و دلها شون  رو آسمونی تر و با صفا تر قرار بدهند و این جمع ها الگویی باشه  برای نسل های ما که از هم گریزان نباشیم و بتونیم اون جمع های پاک و با صفا و بدون گناه و صمیمی قدیم  رو به یاری خدای متعال احیا کنیم انشاءالله.


این هفته  متاسفانه نشد کلاس استاد عزیز شهاب مرادی رو بریم که هر دومون خیلی دمغیم !! انگار که یه چیز بسیار مهم از زندگیمون حذف شده ...!

چی کار میشه کرد از بدی های شاغل بودن و از همه بدتر شیفت کار بودن اینه که نمی شه روی هیچ برنامه ای درست و درمان حساب کرد...



به هر حال ضدحالی بود که چاره ای جز پذیرش نداشتیم و انشاءالله خدا کمک کنن در جلسات بعدی منظم تر و بدون غیبت حضور پیدا کنیم انشاءالله.




امروز روز دوازدهم ماه مبارک بود و باز هم سریع تر از هر سریعی می گذره ...

خدایا ما را دست خالی و بیدار نشده و درست نشده و شفای قلب و روح و جسم نگرفته  از این ماه عزیز و پر برکت بیرون نبرید و ما رو کامروا و حاجتروا  و اهل یقین قرار بدهید و ایمان  رو در درون ما ثابت و محکم و حفظ شده قرار بدهید به لطف و کرمت و به حق چهارده نور مقدس و پاک . آمین یا رب العالمین .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد