زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

مهمانی خدا در کنار تو

امسال بهترین ماه رمضان را کنار تو گذروندن

لحظات سحر و افطار بهترین ساعاتی بود که کنارت بودم

لیالی قدر را هم که نگو! راستی پارک زرگنده یادته ؟ سحری تو اون پارک خیلی چسبید



امیدوارم سالهای آینده هم بتونیم کنار هم مهمانهای خوبی برای خدا باشیم

زورق دوست دارم

اصلا فکرشو نمی کردم که از اسفند سال پیش تا حالا وبلاگ را به روز نکرده باشیم.

تقریبا میشه گفت از بعد از عروسی!

شاید این وبلاگ نقش یک پل ارتباطی را بین ما بازی می کرد! و حالا که کنار هم هستیم نیازی به این پل نیست؟! وقتی هر روز همدیگه را می بینیم و می تونیم با هم حرف بزنیم !


یا اینکه تنبل شدیم؟؟ فکر نمی کنم شاید مشغله های پی در پی باعثش شد که یادمون بره در دنیای مجازی هم یه زوق مهتابی داریم که باید یه دستی بهش بکشیم.


خلاصه که زورق مهتابمون در کنار ما مظلوم واقع شده!


زورق دوست دارم چون یادآور خیلی لحظات شیرین هستی

ماه عسل

جزیره زیبای کیش تو این فصل باعث شد بهانه ای بشه که چند روزی از ماه عسل را در اونجا بگذرونیم




به من که خیلی این چند روزی که با هم اونجا بودیم چسبید، از کشتی طاووس گرفته تا کشتی یونانی و بقیه جاهای دیدنی کیش!

جت اسکی را هم که نگو چه حالی داد روی آب


دوچرخه سواری صبحها قبل از صبحانه هم که عالی بود مخصوصا کنار دریا. تو اون هوای خنک!


فقط حیف شد که نرفتیم دلفینها را ببنیم





دوباره بهم بگی میای بریم کیش مطمئن باش که دعوتت را رد نمی کنم




پیوندمان مبارک

در آغاز هفته وحدت به یمن این ایام زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.



این چند روز آخر واقعا مثل یه خواب گذشت ، همه چی خیلی سریع گذشت


خدا را شکر همه چی اونجور که می خواستیم به خوبی انجام گرفت. و بالاخره من و تو زندگی مشترکمان را در کنار عزیزانمان جشن گرفتیم، یک جشن شاد!



مهدی جان

دوست دارم همیشه ، هر لحظه در کنار من شاد زندگی کنی

مراسم 28 صفر هم تموم شد

و دوباره رسیدیم به شمارش معکوس


و تنها ۱۴ روز دیگه


این چند وقت اینقدر به طور فشرده در گیر انجام کارهامون بودیم که نرسیدیم هیچکدوم وبلاگ را به روز کنیم

ولی از اونجایی که ۱۴ مضرب عدد هفت مقدس است بهانه ای شد که بیام و یه مطلب بزنم


الان رفته بودم تو سایته حج ببینم خبر تازه ای شده یا نه!

ولی دیدم خیر خبری نیست! هنوز درخواستمون در دست بررسی است ( تا ببینیم قسمتمون چیه!)


با اینکه فکر می کنم می بینم همه کارها را داریم به وقتش انجام میدیم و کار عقب افتاده ای نداریم ولی نمی دونم چرا همش تو این مغزم بیخودی آشوبی بپاست و الکی الکی استرس دارم، هر چند اصلا بهش اهمیت نمی دم


فردا صبح بیای خونه انشالله دوباره کلی کارهای خونه را با هم انجام میدیم

دیگه خیلی خوابم میاد برم بخوابم

سعی می کنم این چند روز هر روز وبلاگ را به روز کنم


تا فردا