زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

شمارش معکوس متوقف شد...

خریدها را تقریبا انجام دادیم

از خرید جواهرات گرفته تا کت و شلوار تو


حتی کارت عروسی را هم انتخاب کردیم

با متن داخلش :


دو گل یاس سفید دو بنفشه دو اقاقی
دو گل زنبق سرخ دست در شاخه توحید زدند
ریشه در خاک محبت کردند
زیر گلواژه ی آلونکشان توبه عشق و وفا رنگ گرفت
و تو ای سبز ترین واژه مهر که گل سر سبد این جشنی
روز پیوند اقاقی ها را به تماشا بنشین



همه چی داشت خوب پیش میرفت و تنها 15 روز دیگه تا جشنمون باقی مونده بود ...

فوت ناگهانی مادر بزرگت باعث شد فعلا شمارش معکوس متوقف بشه



خیلی دوست داشتم همیشه مادر بزرگتو ببینم ولی انگار روزگار مانع از این دیدار شد.



روحش شاد

نظرات 1 + ارسال نظر
یاس خاکی یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:12

وای خیلی ناراحت شدم ......خدا رحمتشون کنه !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد