زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

روزها به سرعت دارن میگذرن!

چند وقتی میشه که هیچکدوممون فرصت نکردیم بیایم و زورق را به روز کنیم، فشردگی کارها و مشکلات کوچیکو بزرگ و ... که سر راه هر مراسم و برنامه ای پیش میاد شاید دلایل این سهل انگاریمون باشه! حالا بگذریم مهم اینه که داره کارهامون طبق روال خدا را شکر پیش میره


به وبلاگ که سر زدم دیدم از تولد من دیگه وقت نکردیم مطلب بزنیم و من شرمنده که نتونستم بیام و بابت هدیه زیبات رسما اینجا تشکر کنم.



حالا بریم سر وقایع این مدت:

کفش عروس خانم هم که به سلامتی خریداری شد !


وسایل هم که هر روز داره به مرور تو خونه چیده میشه:


و کارتون ها یکی پس از دیگری خالی میشه 


راستی یادم رفت بگم پیش ماهگرد جشن عروسیمون را هم گرفتیم و همه را غافلگیر کردیم



انشالله که امروز هم خونه تکمیل تر بشه با کمک مهدی و محمد و مامان و خاله سمیه


روز شمار: 26 روز دیگه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد