زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

برگ سبزی تحفه درویش!

سلام نسیم آرامش بخش زندگیم !


اول روز شمار مانده به ازدواجمان را یاد آور شوم : ۵۶ روز !

آره عزیزم فقط کافی چشمانمون رو ببندیم و باز کنیم و ببینیم که   چه قدر زود مصداق این شعر زیبا و با مفهوم شدیم :


غم مخور ایام هجران رو بپایان می رود

                                                            این   خماری از   سر ما   میگساران    می رود



همراه زندگی من !  آرامه قلبم ! انگار همین چند  لحظه پیش  بود که  که با هم  این وب  لاگ  رو افتتاح کردیم و در یک نیم چشم به هم زدن شد ۱۰ روز !!


و  خوشحالم  از این  که هر  جور که  بگذرد خوب می گذرد  و چون در یاد توام  و همواره عشق تو گرمی بخش قلبم است تحمل این زمان تا وصال را برایم سهل تر می نماید .


نسیمم ُ : خودت خوب واقفی که  در این چند روز اختلال کوچکی در روند زندگی اتفاق افتاد  البته نه برای ما ولی منسوب به ما و آن  عمل جراحی بود که برای خواهرم رخ داد و نیاز بر این  بود که چند روزی بیشتر از تو دور بمانم و  توجه ظاهری بیشتری  به سوی  همشیره ام  داشته  باشم  ولی خودت به خوبی واقفی که  در  این ایام تا آن جا که وسع  وجودم  اجازه داد سعی کردم به تو شریک بزرگوار زندگیم توجه و التفات داشته باشم و هر چند همیشه ناتوان از این بودم که بتوانم ذره ای در حد عظمت و شخصیت پاک و  بی آلایش تو   و  آن چه برای  این وجود نازنین  و لطیف و مهربان تو لازم است را  انجام دهم و از خجالت تو درآیم !


 همیشه سعه صدر و صفای باطنت را به آشکارا برایت به تصویر کشیده و گفته ام !


از این که در تمامی فراز و نشیب های زندگی همراهی چون تو دارم بر خویشتن خویش می بالم و  از  صمیم  قلب  از ذات  اقدس  حضرت باریتعالی  برایت خوشبختی و  سعادت و   کا مروایی  و سلامتی و آرامش و یقین در کنار این کمترین خادم تو خواستارم !


دستهایت  را  به گرمی  عشقی  که از  آن بر قلبم  جاری  می شود میفشارم و در برابر  رحمت و مهربانی  که از آنها دائما جاری است سر تعظیم فرو می آورم و بر آنها بوسه می زنم !



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد