زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

زورق مهتاب

نشستم در کنار جویباران* ترا در زورق مهتاب دیدم

یک روز به یاد ماندنی !

سلام  نسیم جانم !


بالاخره بعد از گذشت بیش از ۵۰ ساعت دوری دیدار دوباره و عرض ارادت خالصانه دیگری فراهم شد .........! 

عزیزم ُ دیروز یکی از روزهایی بود که من گذر زمان را احساس نکردم . گویا ساعات و لحظات شتابان با سرعتی تمام می گذشتند ...! و شاید هم نه !ُ چشم گشودم و دیدم صبح هنگام است و چشم بعدی را زمانی گشودم که هنگام  رفتن به منزل و دوری موقت دیگر تا ملاقات با سعادتی دیگر ! و خدا خود به و ضوح واقف است که تا لحظه ای که در کنار تو بودم تاخت و تاز گذر زمان لحظه ای برایم ملموس نبود . چه لحظات شیرینی بود که هنوز هم اثرات این دیدار و آرامش  ُ در وجودم به طور  خاصی تجلی دارد ... و از این که در دیدار و همصحبتی به این حقیر از لطف و مرحمت و محبت دریغ نداری بی نهایت خوشحال و شاکرم و قدردان هستم !

خوشحالم که دیروز مجالی پیش آمد تا باز هم درباره آینده و برنامه های آتی زندگیمان با هم گفتگو و تبادل نظر داشته باشیم . بسیار زیباست که هرکسی بتواند در حریم آرامش ُ چشم انداز آینده زندگی را تجسم و برنامه ریزی نماید .و اصل مشارکت و رفاقت و مساعی در زندگی همین بعد است ُ یعنی بتوانیم با تفاهم و تعامل در زندگیُ  مقدمات ساخت یک زندگی زیبا و آرام و عاشقانه را رقم بزنیم ! (انشاءالله )! به امید دیدار دوباره !

 یادآوری: ۶۳ روز مانده تا آغاز زندگی مشترک !




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد